Ω ㋡ ♫ فیس لول ♫ ㋡ Ω
Ω ㋡ ♫ فیس لول ♫ ㋡ Ω

Ω ㋡ ♫ فیس لول ♫ ㋡ Ω

(Face LoL)

در تمام لحظات خدا را شکر کن

لحظات شادی خدا را ستایش کن
لحظات سختی خدا را جستجو کن
لحظات آرامش خدا را مناجات کن
لحظات درد آور به خدا اعتماد کن
و در تمام لحظات خدا را شکر کن

گاهی......

گاهی گمان نمی کنی و می شود
گاهی نمی شود ک نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه ب نام تو می شود
گاهی گدایه گدایی و بخت نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود

دستم را بگیر

این منم، بیدار، از هول گناه / مى کنم، بر آسمان شب، نگاه
این منم، از راه دور افتاده اى / رایگان، عمر خود از کف داده اى
این منم، در دستِ غفلت ها اسیر / اى خداى مهربان، دستم بگیر

یوسف

سرورم یوسف نیا....
اینجا کسی یعقوب نیست....
لحظه ای چشمانشان از دوریت مرطوب نیست
ای گل زیبای من از غربتت اشکی نریز
نازنین اینجا خداهم پیششان محبوب نیست.....
گرچه در هر جمعه دعایت میکنند
بهترینم این دعاها جنسشان مرغوب نیست

اگر درخت تو باشی.....

اگر درخت تو باشی، تبر شدن بد نیست
در این غزل به تو نزدیک تر شدن بد نیست
بهاری و همه شهر بی قرار تواند
به پای هر قدمت در به در شدن بد نیست
دمی نمانده که خاکسترم خطاب کنند
به هم بریز مرا شعله ور شدن بد نیست...

خدا هم هست

در این دنیا اگر غم هست

صبوری کن خدا هم هست

اگر دشمن کنارت هست

مخور غصه خدا هم هست

اگر فقر و فقیری هست

منال هرگز خدا هم هست

اگر در عشق فریبی هست

چه غم لیکن خدا هم هست

با پول می شود.....

با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه

رختخواب خرید ولی خواب نه

ساعت خرید ولی زمان نه

می توان مقام خرید ولی احترام نه

می توان کتاب خرید ولی دانش نه

دارو خرید ولی سلامتی نه

خانه خرید ولی زندگی نه

و بالاخره می توان قلب خرید، ولی عشق را نه

روزگار سخت

روزگارکه چنین سخت به من میگیری!!!

باخبرباش که پژمردن من آسان نیست....

گرچه دلگیرتر از دیروزم....

گرچه فردای غم انگیز مرا میخواند....

لیک باور دارم....

دلخوشی ها کم نیست زندگی باید کرد....

بشتابیم که فردا دیر است

زان پیش که مرگ ناگهانی

تیره کند آب زندگانی

بشتاب به توبه و عبادت

تا یابی جزای آن سعادت

گر توبه تو نصوح باشد

زان توبه تو را فتوح باشد

          عطار

عاشقانه+عارفانه

منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن 

وفاکنیم وملامت کشیم وخوش باشیم

که درطریقت ما کافریست رنجیدن

به پیرمیکده گفتم که چیست راه نجات؟

بخواست جام می وگفت عیب پوشیدن